پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حکایت آزمانعشقِ آزمان دختر همسایه بود ولی نتوانست از شَرگیری دست بردارد. شَرّ مادرزاد. تَرکِ سر می کرد، ترک دردسر نمی کرد. قاتی می کرد، زنجیر پاره می کرد. فلک و فردوس نمی توانست آرامش بکند؛درگیری با نگهبان،خودزنی،برهم زدن دادگاه،حمله به قاضی.فقط خودکارِ میرزا بنویس های جلوِ دادگستری محله ی چلّه خانه ی رشت را نکرده بود یکجاشان. آن قدر بی کله بود که هیچ کس نخ نمی بست به دُمش. جفتکش به ابر کارگر بود. شر می خرید، چک نقد می ک...
آندره ژید :آری عشق که نباشدشرارت بر ما خواهد تاخت.از کتاب سمفونی پاستورال...
من هر عمل شریرانه ای انجام می دهم پیش از اینکه آن را کنار بگذارم؟ همین که شرارت را بشناسم کافی نیست تا از آن پرهیز کنم؟ اگر اینطور نیست، پس باید به اندازه کافی صادق باشیم که اذعان کنیم آنقدر شرارت را دوست داریم که نمی خواهیم از آن دست بکشیم....
هیچ کس شرارت را بخاطر اینکه شرارت است انتخاب نمی کند؛ بلکه تنها آن را به جای خوبی و سعادتی که به دنبالش است، اشتباه می گیرد....
انسان شاد را به من نشان بده، و من به تو خودپسندی، خودخواهی، شرارت، و یا نادانی مطلق را نشان خواهم داد....
این واقعیت ندارد که نیکی تنها می تواند به دنبال نیکی و شرارت تنها به دنبال شرارت بیاید، بلکه اغلب متضاد آن صحت دارد....
غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه،درباره ی هرکس و پیش از آن که بفهمد و درک کند قضاوت می کند. این آمادگی پر شور برای قضاوت کردن،نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارتهاست....