پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دنیای بی امن و امانبردار از دوش من این بارگران راآتش بزن بدنامیِ نام و نشان راآشوب برپاکن که حیران تو باشمویرانه کن دنیای بی امن و امان رابا تلخ و شیرینی که عمرم را هدر داد دیگر نمیخواهم بد و خوب جهان رامی شد اگر بر بازوانم سر گذاریمی گفتمت یک بار دیگر داستان رااز یاد خود بردی و من هرگز نبردمبا خود بحز حال و هوای شوکران رارفتی و شستی زیر باران بهاریاز خاطراتم خنده های آسمان رامن تشنه جام شرنگ ارغوانمبگذار...
در شهادت امام جواد عبدست تیره شبی بامداد را کشتندسوار عرصه جنگ و جهاد را کشتندخبر دهید رضا را که یا امام غریبصفای پرتو جانت جواد را کشتتداز آسمان امامت ستاره ای افتادجوان ترین گهر اجتهاد را کشتندشرنگ شربت جام ستم مهیا بودچراغ روشنی از اعتماد را کشتتدهمینکه مردم نادان فریب را خوردندبه تیغ کین و عداوت سواد را کشتندبه وعده های پلیدیکه خامشان میکردامام و مرشد و پیر و مراد را کشتندهمان شبیکه رها شد بکوچه یاسمنی...