بامداد است و ذلیخا بی تاب یار... سکوت است و دیده گان گرفتار یار... چه شد که نشد ما را پیوند یار... نماند از ما نشانی در خاطر یار... یار کجا و ما می آییم به چه کار یار... خوشا به حال آنکه هست در یاد یار... خوشا به حال...