پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دست بی نمکعقلم حریف سرسر دیوانه ات نشداشکم بهای خنده ی مستانه ات نشدای نارفیق خاطره های جوانی امعمرم کفاف خواندن افسانه ات نشدشمعم که انعکاس نم اشک حسرتمآئینه دار هر شب پروانه ات نشد در حیرتم که دل غرق خون مانام آشنای خاطر بیگانه ات نشدحتی اشاره ای هم از آن یار دلفریب با خاک راه کوچه و کاشانه ات نشداز لحظه ایکه دیدم و دلبسته ات شدمچیزی شبیه گوهر دُر دانه ات نشداین دست بی نمک چه گناهی نموده کهیک لحظه هم شده ...