« بعد از یلدا، شب ماند» انار پوستش را بست هندوانه یادش رفت بخندد کرسی سرد شد و شب از تقویم بیرون زد دیگر یلدایی نبود که تمام شود فقط من ماندم و شبی که موهایم را بلد شده بود.