سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
تو خندیدی و زمان از شوق اندکی درنگ کرد و بعدها مردمانی او را یلدا خواندند!...
خندیدی و چال گونه ات پیداست...
و تو خندیدی و من فهمیدمکه جهان روی خوشی هم داردعالمی هست جدا از اینجاکه هنوز ارزش ماندن دارد ...️️️...
عشقمون دقیقا اونجا کلید خورد که خندیدیو فهمیدم خندت با بقیه فرق داره...
شاید کسی که با او خندیده ای را فراموش کنی،اما هرگز کسی را که با او گریسته ای از یاد نخواهی برد......
خندیدی و چالِ گونه ات پیدا شدگفتی که برای بوسه ات آزادملب های تو را هدف گرفتم دیدمازچاله در آمدم به چاه اُفتادم ...!!!...