یکشنبه , ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کابوسدر پس تمام لبخندها، در امتداد تمام راه ها؛با درد، بغضِ همیشگی ام را فرو بردم.نمی دانم به کدامین گناه، از خواب هراس دارم.رویاهایم رنگ و بوی کابوس گرفته اند!گفته بودم پذیرای شکستم تا قوی تر شوم؛اما نشد...شکستی عمیق بود، جانم را هدف گرفته بودند.به هدف شان نرسیدند اما...اما، قلبم را گرفتند. مرا به سادگیِ شکستن تکه چوبی شکستند.رویاهایی که به مرور زمان رنگ و بوی واقعیت می گرفتند را خاکستر کردند.گویا بعد از آنکه مرگ را به...