پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دوست دارم که تورا وصف کنم پیش همه ترس دارم که دل از جمع و جماعت ببری...
جهان نو شدو من یک سالِ دیگر بیشتر دوستت دارم!برای من فرقی نداردنو شدن در زمستان و ژانویه باشدیا در فروردین و بهار!برای من هر روزی از دوست داشتنِ تویعنی نو شدن!یعنی بابا نوئل داشتن و حاجی فیروز دیدن!یعنی تو را داشتنبوییدننفس کشیدن...!...
نکند جان مرا از سر عادت ببرییا مرا تا سر بازار حسادت ببریدوست دارم که تورا وصف کنم پیش همهترس دارم که دل از جمع و جماعت ببریمو پریشان نکن ای جاذبه ی ماه منیربیم آن است که از جامعه طاقت ببریبوسه های شکرینت مگر از یادم رفت؟ای که با طعم لبت هوش از امت ببریمی توانی که به یک گوشه ی چشمی هر آنکافران را به فراسوی عبادت ببریغزل ای همدم تنهایی شبهای دلمبغلم کن دل و دین از سر رغبت ببریلیلا هنگروانی...