پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
5/5 تو همون گیرداد مامانم اومد!و با صحنه ای مواجه شد که زیور با سر و کله اناری بدون چادر رو زمین دراز کشیده و نصف چادرش رو من و بقیه اش تو حوض و دُم موهای بلند و بافته شده زیور هم افتاده بود رو صورت من! (البته فکر بد نکنید انقدر گره روسریش سفت بود که باز نشد)کاسه های جهیزیه ننه هاجرم که نگوو تیکه تیکه هر طرف افتاده بودن آش کاسه دومی جوری ریخت که رشته های آش همه جامون چسبیده بودن! یاد اون کرم خاکی دم در افتادم!چشتون روز بد نبینه زیور که با چ...
4/5من هول هولکی کاسه رو خالی کردم و شستم، اون موقع ها مُد بود کاسه نذری رو باید پُر تحویل میدادی خب مامانم نبود که پُرش کنه در نتیجه خودم دست بکار شدم از حیاط یکدونه گل محمدی بزرگ و خوشگل کندم و گذاشتم تو کاسه، زیور داشت زیرزیرکی نگام می کرد آخ یادم رفت بگم اسمش زیور بود درست بالای سرش یک انار ترک خورده رو درخت بود چند روزی بود که می خواستم بکنمش حیفم میومد آخه بزرگترین انار درخت بود یهو به خودم حس فردین گرفتم دلمو زدم به دریا از خودم گذشتم که ...
3/5 اینم براتون بگم دختر ننه هاجر از عمد چون می دونست مامانم خونه نیست و من تنهام اومده بود تا به بهانه آش خودی نشون بده خلاصه نذر یا نظر کدوم داشت نمیدونمبین خودمون بمونه منم یک کوچلو ازش خوشم میومدیهو با اون صدای ناز و لرزانش گفت: (بیام برداری) چون دم خونه ما یه پله داشت منظورش این بود که بیاد جلوتر تا من کاسه آش بردارمرفتم کاسه رو بردارم سرشو آورد بالا و نگام کرد یهو چشمام میخ اون چشمای تیله ایش شد وااای خدا این اگه شلخته نبود چی میشد!...
2/5یهو یک چیزی شبیه کرم خاکی روی آستینش برام جلب توجه کرد که بعد فهمیدم یک از رشته های آش بوده که موقع پختن لابد چسبیده به آستینش و اونم طبق معمول یادش رفته تمیز کنه خیلی دختر شلخته ای بود از موهای نامرتبش که از لای روسری زده بود بیرون و شبیه قطره های قیر که تو تابستون از پشت بوم آوریزون میشه شده بود نگم براتونیکی از پاچه های شلوارش نمیدونم چرا کوتاه تر بود البته یکم! همه اینارو تو یک لحظه دید زدم! گفتم که با حیا بود و به من اصلا نگاه نمی کرد...
پنج شنبه بعدازظهر بود یهو صدای در اومد تق تق یکجوری ناآشنا در می زد چرا دوتا تق چرا سه تا نه؟رفتم در باز کردم دختر همسایه بود یا بقول مامانم دختر همساده! همون دختر ننه هاجر دیگه، راستش ننه هاجر تو کال گیلاسی خیلی معروفه تا یادم نرفته بگم کال گیلاسی اسم محلمونه، یک سینی صورتی دستش بود توش دو تا کاسه چینی گل قرمز که احتمالا مال جهیزیه خود ننه هاجر بوده پُر آش و روش کلی روغن نعنا ریخته بود که بوش همه محل برداشته بود خلاصه خواسته بود همه هنرهاشو رو...