پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای که پاییز شدی تا که بهارت باشم باغ بی برگ شدی تا برو بارت باشم ای صدایت نفس خش خش گلبرگ خزان تا که دلتنگ شدی ، صبر و قرارت باشم دلم آغوش تو میخواهد و دستان تو را من که با هر نفسم ، عاشق زارت باشم پادشاه دل من ، آیت پر مهر خدا چه خوش است اینکه همه عمرکنارت باشم به فدای غم چشمان تو میگردم و باز در هجوم شب غم ، امن و حصارت باشم توگل تازه ی این باغ بمان ...
مادر منجان منداشتنت ثروت زیبایی استکه سهم من شدهو خنده های توهمان عاشقانه بی انتهایی است کهبه یاد مسپارمشتا نفسی دارم ...مادرم روزت مبارک ♥️...
زیباترین زن جهان مادر من و در چهار چوب خانه ی ماست...
مادرم فرشته است...ولی هیچوقت ندیدم پرواز کند...زیرا به پایش...من را بسته بود..خواهر و برادرم را...پدرم را...و همه ی زندگیمان را...معذرت میخواهم نیوتون..! راز جاذبه، مادر من است!معذرت میخواهم ادیسون! چرا که مادرم اولین چراغ زندگی من است!معذرت میخواهم انیشتین! فرمولهای تو از توضیح مادر من عاجزند!رومئو!همه راه ها به عشق “مادر” من ختم میشود …!مادر من ،عشق من است…میترسم برای ماندن در کنارم از بهش...
مادر من معجزه ای زنده است....
زمستان سرد رفت و بهار اومده چادر به کمرش بسته چون موقع کار اومدهاون که پاهاش در گل هست و تو دستاش جوانه برنج هست اونو از دور میشناسم اون مادر منه....
مادر من سختی های زیادی بخاطر من کشید، اما فکر می کنم از تمام این سختی ها در زندگی لذت برده است....
تو تنها زنی هستی که قلب مرا تسخیر کرده است. تو مادر من هستی و هر اتفاقی در زندگی ام بیفتد مهرم به تو تغییر نخواهد کرد.تولدت مبارک مهربان ترین مادر دنیا...