شعر مادر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر مادر
.
خوشبو و پر از طراوتی ، چون یاسی
جز مهر و محبت و وفا نشناسی
اینگونه تو را شناختم مادر جان
با قلب شکسته هم پر از احساسی
تا که با نام تو مادر می خورد شعرم رقم
می تراود چشمه های ذوق از چشم قلم
تا به نام نامی ات آغاز،کردم شعر را
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
من در آغوش تو فهمیدم زبان عشق را
در دهانم واژه ها گل میکند هر بازدم...
میتراود اشک شوق از چشم بیتاب قلم
هر زمان با نام مادر میخورد شعرم رقم
واژههایم سجده میکردند پیش پای تو
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
با صدایت خشت خشتم را بساز! آباد کن
لحظه هایی که خراب و خستهام چون ارگ بم
من در آغوش تو...
رویت غزل لبهای تو یک بیت موزون است
آهوی چشمانت غزال دشت هامون است
لبخند تو سر چشمه ی سبز،محلات است
لبخند تو سرچشمه ی تلمیح واعجاز است
اخمت به زیبای جزر ومد کارون است
لالایی شب های تو سمفونی موج است
آرامبخش روح چون شور وهمایون است
آرامش محض...
به یاد مادر
در سینه هنوز ، عطرِ نامت باقی ست
در خاطره ها، یادِ وقارت باقی ست
رفتی و دل از غم تو آرام نشد
در جان من ،،، آهِ مزارت باقی ست
.................................................
خاموش شد آن شمع که جانم با اوست
در خلوتِ دل ، داغ ندانم با...
میتراود اشک شوق از چشم بیتاب قلم
هر زمان با نام مادر میخورد شعرم رقم
واژههایم سجده میکردند پیش پای تو
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
با صدایت خشت خشتم را بساز! آباد کن
لحظه هایی که خراب و خستهام چون ارگ بم
من در آغوش تو...
نور چشمانم از رخ پر نور توست ماבر
گّرّ پّاّבّشّاّـّہّ عّاّلّمّےّ
اّخّرّ گّـّבّاّےّ בّعّاّےّ مّاّבّرّیّ
مادرم میلادت مبارک
زنی که: در سرایش، سَروری را دوست دارد
گرانارج است؛ زیرا، مادری را دوست دارد
به آهنگِ دلِ مادر، صفا را میسراید
از احساسش، نمِ پنهانِ غم را میزداید
ماבرم عاشقانـہ هایم براے توست
سرت را بر روے شانـہ هایم بگذار בستاט پینـہ بستـہ ات را بر בستانم بـבـہ
نـ؋ـس هاے گرمت را پخش صورتم …
غمت را پنهاט مکن
ـבرבت را ب جانم ببخش..
قصـہ ای بخوانم گوش کن
شایـב من هم بتوانم انـבکے مثل تو
ماבرے کنم...
لبخند توای مادر همواره مسیحایی ست
هم مظهر عشق است و هم مظهر زیبایی ست
دامان پر ازمهرت چون دشت شقایق هاست..
ای سبز ترین دامن. دشتت چه تماشاییست!!
با ذکر و دعای تو آسوده دلم مادر..
زیرا که در اذکارت انگیزه و گیراییست..
تو هاله ی خورشیدی درخویش بپوشانم...
《 عشق مادر》
وصالش صحن دل را بیقرار است
دلش مملوه از مهر و قرار است
کلامی را به شرح و وصف او نیست
چون او لطف و کمالی از هزار است
حریمش نام گل را پایدار است
چو با آیینه ها همواره یار است
سخن را آب و رنگ...
چون عشق همیشه ماندگاری مادر
آرامش روحی و روانی مادر
ای کاش همیشه جاودان می بودی
اخر تو بهشت جاودانی مادر
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
مادر نگران من و فردای من است
مادر همه فکرش غم دنیای من است
در هرنفسش بوی بهشت ابدی است
مادر نفسش بهشت و رویای من است
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
مادر
بین خوبان همیشه تک مادر
یار و غمخوار و بی کلک مادر
خانه از عطر بودنش روشن
گل خوشبوی مشترک مادر
سوی گهواره می رود تا که
به تکان آورد فلک مادر
مثل تندیسی از وفاداری
عاشقی را زند محک مادر
زندگی شاهد ترانه اوست
صد گل و باغ...