جمعه , ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آرزو کردم خودم را در میان خویش دریابمرَوَم پیش خودم پای کلامش سیر بنشینمبگویم از دلی آزرده حال و خسته و رنجوربگیرم نسخه ای و وارَهَم زین حالت مهجورمازیار اعرابی...
همسرم همسر تنهامشریک شادی و غمهامدل هوای خونه دارهبی تو من خسته و تنهام...
آخرین غروب هفتهلحظه تاریک و روشنتوی خونه منتظر باشواسه اومدن منلباس سبز تو تن کناون لباس سبز روشناونیکه رنگ چشاتهرنگ دلخواه تو و من...