نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه چیز و همه کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی ها و تصاحب ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام...
مالکیت هر چیزی در ذهن آغاز می شود.
خدا... یکیو بذاره تو راهتون که اگه یکی تو خیابون چپ نگاهتون کرد همون وسط خیابون ماچتون کنه مهرمالکیت بزنه
امروز تازه فهمیدم تمام عاشقانه های جهان، عاشقانه هایی که سالها گفته ام و شنیده ام، همه بیهوده بوده اند! زیباترین عاشقانه ی جهان همین اسم خودم بوده وقتی از دهان تو بیرون می آید و میم مالکیت به آخرش اضافه می کنی...
تمام تو مال من است و من خودخواهم در مالکیت تو من لجبازم در دوست داشتنت من مغرورم به احساست چون تو ... تنها تعلق معلق در خاطر منی و این تمام داشتن من است