عشق یعنی از من دور باشی دکمه های پیراهنت را با انگشت های من باز کنی از تو دور باشم چایم را با لب های تو بنوشم خوابم را با چشم های تو ببینم و نفسم بسته به نفس های تو باشد. عشق یعنی سرم را برگردانم، تو از فاصله...
کاش می دانستی تکرار تو برایم چقدر زندگی بخش است... درست مانند "نفسهایم"...!
هر روز بیشتر و بیشتر دوستت دارم با تو دیگر احتیاجی به زمان ندارم تو زمان منی همه ی ثانیه هایم ، دقایقم ، ساعتهایم همه تویی و همه ی روزها روز تواند هیچ کاری ندارم جز دوست داشتن تو و کار تو فقط اینست که تا ابد معشوقه ام...
دلم فقط تو را می خواهد شب های با تو بودن را مهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینم که میان ستاره هایم، پنهانت کنم تا تو هیچ وقت از کنارم نروی..
غمگین ترین درد مرگ نیست.... دلبستگی به کسی ست که بدانی هست اما اجازه ی بودن در کنارش را نداری....
ندارمت اما دوست داشتنت را عاشقم. اینکه شب ها با خیال خامی بخوابم و صبح با امید مضحکی چشم باز کنم من به این ناعلاجی خود معتادم و خیال عاقل شدن هم ندارم. آه !اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد..! ندارمت افسوس...! امّا دوستت دارم! و من این دوست...
دارد پاییز می رسد؛ انار نیستم که برسم به دست های تو، برگم پُر از اضطرابِ افتادن..!
وقتی تو نیستی انگار هر روز جمعه است! همانقدر دلگیر همانقدر مسخره و تلخ. روزها تمام نمی شوند! هر بعدظهر در و دیوار اتاقم روی سرم آوار می شود انتظار آمدنت دیوانه ام می کند! اما امان از خود جمعه..! عصر جمعه که می رسد صبح جمعه ی دلگیر دیگری...
همین که می آیی تنم خو می گیرد با عطرت، لب هایت مُهرِ سُکوتِ لب هایم می شود و من؛ افطار می کنم روزه ی نبودنت را با همین عاشقانه های ساده و ماهَ م عسل می شود. .
دلم فقط تو را می خواهد شب های با تو بودن را مهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینم که میان ستاره هایم، پنهانت کنم تا تو هیچ وقت از کنارم نروی... عشق ️️️
امروز تازه فهمیدم تمام عاشقانه های جهان، عاشقانه هایی که سالها گفته ام و شنیده ام، همه بیهوده بوده اند! زیباترین عاشقانه ی جهان همین اسم خودم بوده وقتی از دهان تو بیرون می آید و میم مالکیت به آخرش اضافه می کنی...
کاش می دانستی تکرار تو چقدر برایم زندگی بخش است... درست مانند نفسهایم...!
دلم فقط تو را می خواهد شب های با تو بودن را مهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینم که میان ستاره هایم، پنهانت کنم تا تو هیچ وقت از کنارم نروی.. ️️️
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند!؟ و من به اندازه ی تمام روزهای نبودنت تو را ببوسم و در این زمانِ متوقف، سال ها در آغوشت زندگی کنم؛ بی ترس...
آغوش تو که باشد پائیز سهل است ؛ زمستان را هم به سُخره می گیرم بی هیچ ترس و تردیدی از این همه سرما که حتی نفس را در سینه می خُشکانَد ...!