متن عشق ممنوعه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق ممنوعه
اوج گناه چشم من.
دیدن چشمان تو بود.
در کنج خیالم ز لبش، بوسه چیدم.
خداوند گناهم را ببخش، توبه توبه.
با یه چشمک میبری، دین و ایمان مرا....
انتظارت چیست، مرا باز مسلمان دانی...
تصمیم گرفتم دوستت نداشته باشم
سپس در برابر این تصمیم بزرگ ترسیدم
قول دادم برنگردم و… برگشتم
از دلتنگی نمیرم و… مردم
قول دادم برای چشمهایت شعری نگویم و … گفتم
قول دادم ضعیف نباشم و… بودم
پس مرا جدی نگیر
هرچقدر عصبانی بودم
هرچقدر از کوره در رفتم
هرچقدر...
گناه از دل نه از دیده،
از آن چشم سیاه توست...
که اینگونه اسیر کوی تو گشتم...
عشقِ ممنوعه جگر را خون کند
آدمِ عاقل؛ خُل و مجنون کند
هر سخن را که زبانش قاصر است؛
چشمِ عاشق لاجرم بیرون کند!
شیما رحمانی