متن مغرور
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مغرور
غرور،شیاطین را حضور،
به خود گویی که هستی،؟!
چه می سازی ز خود در دید هستی؟!
به هر لمسی که بر تو می خورد دستی،
به خود گویی که تو صاحب بر اندازی،
چو دست می رود،بی جا پیشه بگیری،
چرا،؟ چون صاحب کمان و تیری،
به روی خود چنان...
شنیدم حرف آن مهربان را،که هرآنچه او را بخواهی،
بخواهی از دل بخواهی خوشا روشن ببینی از دید دینی،،
که هر چند سخت بگیرد امتحانش،بیاموزی نترسی،چرا هر روز وشب در دید اویی،،
به گردش درآید هم زیر وبالا،خوشا آنکس مسیرش چون روز پیدا،،
چرا در نسل بعدت هر آن کردی...
بی قراری اوجِ اوجِ عاشقی ست
هر دو مشتِ عاشقِ مغرور را؛
چَشمانِ او وا می کند!
شیما رحمانی
واسه من کم نباشین؛
من بین کم و هیچی هیچی رو انتخاب میکنم..
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
غرور من امپراطوری هس که به پای هیچکس
سقوط نخواهد کرد؟!:/
مغرور
انگار در آغوش شب یک گله قو بردی تا گیسوان را از دو سو روی گلو بردی قرآن که می خواندی لب اُرسی، جذاک الله! ما را به جمعِ “الذین آمنو” بردی وقتی زدی دنباله اش را، شد کمانت تیغ گفتم که پشت چشم تان ابرو…فرو بردی جان های...
به دل گفتم جدائی کن عجب هیهات کم فهم است
به سر گفتم تو راهی کن عجب هیهات حیران است
به دست گفتم تو کاری کن عجب هیهات کوتاه است
به پا گفتم تو راهی رو عجب هیهات لنگان است
بدو گفتم تو سمتم آی عجب هیهات مغرور است
به...
به دل گفتم جدائی کن عجب هیهات کم فهم است
به سر گفتم تو راهی کن عجب هیهات حیران است
به دست گفتم تو راهی رو عجب هیهات لنگان است
بدو گفتم تو سمتم آی عجب هیهات مغرورست
به تن گفتم تو سویش شو عجب هیهات نالان است