دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشمچند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور، به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور......
به مخمل گیس یلدایی که داریبه رقصان برگ غوغایی که داریتو پاییزی و باید هم ببالیبه "آذر" دخت زیبایی که داری...
نگاهتپلی از مخمل را مانددیرگاهی ست کهمنشبهادرتنهائی خوددرفکراین پل هستم که روزی آوار نشود....