شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
روزهایی وجود دارند که، همه به طولانی بودنش تابستان میگویند و به کوتاه بودنش زمستان!اما من ، شب های بدون اورا شب های طولانی تصور میکنم.شب های دلگیری که وسیله ایست برای قدر دانستنش!شب هایی درازو یلدایی!اما ناگفته نماند، شب هایی هم هستند که کوتاه اند.شب های با او!شب هایی که با داشتنش،خیلی زود زمان خداحافظی فرا میرسد.شب هایی که، من آن را یک دیو سیاه پوش میبینم. دیوی که؛مانع خوشگذرانیم میشود.اما اینطور شب ها،همان شب هایی هستند؛که دو سر...
به مخمل گیس یلدایی که داریبه رقصان برگ غوغایی که داریتو پاییزی و باید هم ببالیبه "آذر" دخت زیبایی که داری...
دختری از تبار پاییزمعطر پیراهنم غزل ساز استگیسوانم بلند و یلدایی ستگونه هایم انار شیراز است...
گیسوان شب یلدایی *تو*تمام خزان مرا به باد داد......