پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیستیا که من مست و خرابم یا که سازت ساز نیست...
ای عشق دو عالم ز رُخت مست و خرابند...
بی خبرم از تو و من تاب ندارم... بعد تو خود را به که باید بسپارماز دل من کم نشده مهر تو ماهم دلبر من غیر تو دل یار نخواهممستو خراب عطر گیسوی توام عاشق تاب و گره موی توامرفتی و یک روز دلم بند نشد بعد تو این بغضکه لبخند نشد......