علی را ضربه شمشیر زهر اگین از پا درنیاورده علی زخمی عمیق از دست آن زخم زبانها داشت چه شبها درد دل میکرد و با چاه و نفهمیدند علی را ضربه سیلی آن نامرد بر زهرا زپا انداخت اعظم کلیابی بانوی کاشانی
خرمای نخلستان من خرما ختمت شد همسایه ها خوردند و خندیدند و رفتند