سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دوری ات ، دوری یک شاه ز یک مملکت استغم دلتنگی شب های رضا خان ، سلام...
قبلا میگفتن دست به دست هم دهیم میهن خویش را کنیم آباد.الان اگر دست به دست هم دهیم فاتحه مملکت خوندست...
مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دستهٔ دیگر باشند !دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دستهٔ دوم، از ترس دستهٔ اول، مطیع و مِنقاد شما ...به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بیآنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغهای داشته باشید !...
توی این مملکتدخل و خرج جوری شده که،خرج نکرده دخلت اومده......
نظم عوضیِ دنیا چنین است : علتهای پیشِ پاافتاده به وقایع بزرگ دامن زدهاند ، و از سوی دیگر حوادث عظیم ، نتایج پیشِ پاافتادهای داشتهاند !ممکن است فاتحی تمام قوای مملکت را جمع بیاورد، سالها به جنگ ادامه بدهد، ژنرالهایش غرق در افتخار شوند و آخرسر حاصل کار تصاحب قطعهای زمین باشد که حتی مشکل جای کافی برای کاشتن یک سیبزمینی داشته باشد؛ و بالعکس بعضاً دو کالباسفروش در دو بخش مجاور سر هیچ و پوچ حرفشان میشود و آخر سر دو بخش، دو ناحیه و نهایتاً...
ڪاش پیشت بودم پرڪاربردترین جملہ، تو عاشقانہ های این مملڪتہ ... !️️️...