پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ملحفه سفید را روی جسد کشیدتا سه شمرد یک ،..دو ،..سه.ملحفه را برداشت جسد نبود همه کف می زدند چه شعبده بازی چه حرکت عجیبی ای کاش ای کاش من را هم غیب می کرد، گم می کرد، گم می شدم می رفتم در اعماق تاریکی پنهان می شدم چند دقیقه ای برای خودم، کنار خودم اما نمی شود که نمی شود هرجا که باشم ،هرجا که بروم ،راه فراری نیست من از آن جسد هم بی جان ترم در قبرم هستم خوابیده به پهلوی راست گوش چسبانده ام به خاک منتظر شنیدن گ...