پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مؤذن ؛ اذان بگودلتنگی ؛ از آن بگو واژه ها حالشان کوک است و حال ما اندکی پریشانمؤذن ؛ با صدای بلند اذان می گویدو من آهسته ؛ زیر لب نام تو را صدا میزنمچه عبادتی می شود تلفیق این بندگی و عشقسر به سجده آمده ام برای عبادت دل شکسته آمده ام برای عیادتمؤذن ؛ اذان بگودلتنگی ؛ از آن بگواسماعیل دلبری...
ای موذن بعد اتمام اذانت جان مناندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو...