پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خنده هایت احیاء می کند...تک تکِ سلول های مُردهِ تنم را...!...
نکند که نمانی ، بروییاز همه کس سیر شومدر اوج جوانی من پیر شومنکند که نمانی ، برویاز همه دلگیر شومدر اوج سراء به یکباره غمگین شومنکند که نمانی ، برویدست ِ دلم رو بشودمرگ و این زندگی ام بسته به تقدیر شود...