یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
و بازهم به نهایت رسیدن دفترتو را قسم به سلامت گذشتن از هر در برو سفر به سلامت به هرکجای زمین به هر کجا که رود آن دلی سر پایینفروردین ۱۳۹۹...
زمان رقص تمام جوانه های زمین قسم به لحظه ی آغاز هر بهار زمینو نوش هر قدحی ؛ در تمام خانه ی مان سلامت همه ی مردمان خانه ی مان...
و از ترانه ی آبشار دلنوازشگر خوشا به اینهمه زیبایی خدای قدر به جرگه جرگه ی زیبای هر بهارانش و قطره قطره ی زیباترین بارانش و نغمه نغمه ی آن آب چشمه های قشنگ بهار فاقد از هر گلوله ها و تفنگ...
چه آسمان تمیزی ؛ وتکه پاره ی ابر چه برگ دفتر خوش خطی از نبودن قبر و چشمه های پر از آبی ؛ از قشنگی رنگ و رنگ های پر از هر سروده های قشنگ...
به رقص نور و به هر جشن قسم که خالق من فروغی از خودش آورد ؛ که جاودانه شدم به هرکه مرگ بشر را صحیح می داند بگو که بعد تو زنده ام ؛ ولی فسانه شدم...
و آه های من ای وای ؛ به دور بت گشتمهمان زمان که به کعبه ؛ دوان دوانه شدم...
ذره ای از تمام کیهانم یا که کیهانیم خودم اینجاتو اگر ، من همه شوم چه شویهمه گر تو شوی ، من چه شومشاید این ما تمام کیهانیمو تو هم جور دیگری از من...