سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
انگار نگاه ماه در چشمش بود آرامش یک پگاه در چشمش بود دزدانه درون چشم او کاویدم ...صد آهوی بی پناه در چشمش بود...
شهر خیالم در آشوب کودتای چشم او بود!تا یک نفس برگشتم، قلبم با او رفته بود!ارس آرامی...
ربود هوش مرا چشم او به سرمستی......