پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید :)...
و کسی چه میداندکداممان تنها تریم ؟!دختری که سال هاست کسی را به زندگی اش راه نمی دهد .یا مردی کهبرای تجربه ی دوباره ی آن بوسه ،تمام دخترانِ شهر را امتحانمی کند !!!...
کنج خلوت من یعنیبهانه هایی که داشتم ونیامدی تا تمام شوددردهایم که با من همین جاخاموش نشست و زخم کردتا آبم کنددعایی که هر باربیشتر اجابت نشدمن اینجا بی تویادم رفت نفس بکشمو همه یادشان ماندمن بی توهمانمرها شده میان آسمان و زمیننه بال پرواز داردنه ذوق نشستن در زمین ........