سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
زهر است عطای خلق، هر چند دوا باشدحاجت ز که میخواهی، جایی که خدا باشد؟!...
سر راهت در انتظارمبرده هجرت صبر و قرارمجز ظهورت ای گل زهرابه خدا حاجتی ندارم...
حرف کرَم تو همه جا ورد زبان استچیزی که عیان است چه حاجت به بیان است...
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست...