پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زهر است عطای خلق، هر چند دوا باشدحاجت ز که میخواهی، جایی که خدا باشد؟!...
چشمی به انتظاردر قابِ پنجره،چشمی پُر از غبار در باغِ خاطره،اینک هجومِ زهردر تلخِ حنجره،تسلیم گریه شد چشمی که انتظار....
یاری آن است که زهر از قِبَلش نوش کنینه چو رنجی رسدت یار فراموش کنی......
دوش گفتم ساقیا امشب چه داری؟ گفت زهرگفتم کج کن قدح را...دید می نوشم،نریخت!...
می روم بی تو از این شهر خیالت راحتمی کنم با همه کس قهر خیالت راحتتا نیاید به سرم فکر تو حتی حتمآمیخورم کاسه ای از زهر خیالت راحتعلی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
کینه مثل این است که زهری بنوشی و امیدوار باشی دشمنانت را بکشد ......
من زیاد زندگی را به خودم زهر کرده ام. زیاد خریت کرده ام. جمعه های زیاد، عیدهای فراوان، سفرهای دور و دراز، شب هایی که باید موفقیتم را جشن می گرفتم، وقت هایی که باید از طعمی که میچشم لذت می بردم، من حتی ایستادن زیر ایفل را به خودم زهر کرده ام، حتی آخرین سیزده بدر پیش از سی سالگی را، حتی وقتی بزرگترین جایزه زندگیم را می گرفتم، من حتی آزادی نوشیدن یک ظرف بزرگ آبجو یا یک قهوه فرانسوی را در حالی که باد توی دامنم می پیچید به خودم زهر کرده ام. از حماقت. ...
بی پناهم ، هوس برف زمستان نکنیدجنگل سوخته را عاشق باران نکنید من همان پنجره ماتِ بهم ریخته امبدنم را سپر ضربه طوفان نکنیدعاشقی زهر عجیبیست که بر جانم ریختبا همین درد خوشم قصد به درمان نکنیدمن نفس های کسی در نفسِ تنگم هستباز این پنجره را سوی خیابان نکنیدمثل یک کهنه درختی ز درون خشکیدهباور سبز مرا حبس به گلدان نکنید...
صدای خنده هاتون شهرو پر کردتو جام شوکرانم زهرو پر کرد......
امام: جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام در پی اعلام قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیامی که به بهانه سالروز کشتار زائران ایرانی در مکه منتشر شده بود، به تشریح سیاست جدید جمهوری اسلامی در قبال جنگ تحمیلی و دلایل پذیرش قطعنامه پرداخت. در پیام امام که روز ۲۹ تیرماه منتشر شد، آمده بود: «در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز...
زهرى که بنوشم...زِ لب سرخ تو داروست!...
تحمل . . .سردرگمم رگهایم پر از زهر حلاحل می شودوقتی تمام لحظه های عمر من دور تسلسل می شودآه!در این دور باطل چه باید کرد؟ پناه چیست؟وقتی تمام زندگی واژه ای از تحمل می شودمصطفی ملکی ،۲۵خرداد۱۳۹۹...
رفته رفته می رود رخسارِ من از یادِ تومحو می گردد دلِ تب دارِ من از یاد تورفته رفته خنده هایم تلخ و پنهان می شودسرزمینِ قلبِ من بی تو ویران می شودرفته رفته غم درونِ چهره ام پَر می کشدجامِ زهرِ مردنم را چون عسل سر می کشد....
ای سراپا روح قرآن ای وجودت جان پاکآخر از زهر جفا گردیده قلبت چاک چاکپیکر نورانیت شد در جوانی زیر خاکای جمالت مصطفایی ای جلالت حیدریشهادت امام عسکری (ع) تسلیت باد...
در عزای امام عسکری آید زنای اهل دلصد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسنآب شد شمع وجودش زآتش زهر ستمخاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسنشهادت امام عسکری (ع) تسلیت باد...
آه ای جگرت سوخته از سوز نهانیدادند تو را زهر در ایام جوانیجان شد به لبت از ستم دشمن جانیشد کار محبان زغمت مرثیهخوانیشهادت امام عسکری (ع) تسلیت باد...
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بودمعلوم بود امروز روز آخرش بودمعلوم بود آقای ما را زهر دادندوقتی که می آمد عبایش بر سرش بودشهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد...
آمد از راه و کشیده است عبا را به سرشوای از سینۀ سوزان و دل شعله ورشهمچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شودآب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرششهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد...
ای نارفیق به کدامین گناه ناکرده تازیانه می زنی بر اعتمادم ؟زیر پایم را زود خالی کردی …سلام پر مهرت را باور کنم یا پاشیدن زهر خیانتت را ؟...
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر توییقند تویی زهر تویی بیش میازار مرا...