من سپیدم ولی تو،انتهای غزل های عاشقانه ای!
گرچه موهایم سپیدو شانه ام افتاده است کودکی دارم درونم که دبستان می رود
دستامو بگیر تو دستت تا سرما رو حس نکنم پا به پام قدم بزن زیر این برف سپید تا خوشحال ترین آدم روی زمین باشم
شاه شطرنج منی با رخ ماهت چه کنم؟ با سپید دل و چشمان سیاهت چه کنم