متن کودک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کودک
[عشق]
عشق و کودک همچون یکدیگرند،
لبریز از شیرینی و گریه!
عشق و زندگی همچون یکدیگرند،
ناگاه می آیند و به ناگاه می روند!
عشق و مرگ همچون یکدیگرند،
این خرقه ی حیات در برت می کند و
آن پیرهن کفن برایت می دوزد!
عشق و خدا همچون یکدیگرند،
نه...
گر سیاست طلبان
بگذارند که بابا برسد نان می داد
اگر از جنگ گذر می کردیم
کودک از داغِ نبودیِ پدر
سر صبح ؛ جایِ تحصیل و خوشی سرگردان
می شود راهی این شهر مریض
چه بلوغی شود این بی پدری
کودکی با حسرت
کودکی از سر بی مهری ما...
ای دل از چه بیزاری با زخم که میسازی
با عشق که دم سازی تو کودک دلبازی
این مکتب عشقت بود غم ها همه مشقت بود
برخیز وقت تنگ است دیدار یار مرگ است
یه جوری زندگی کن
روت بشه به
اونی که تو آینه میبینی لبخند بزنی!
فاطیماه نویسنده وشاعر
هم آواز می شوم
با دلْ شکسته کودکِ آه،
از چشم هایت سُر می خورم
- شاید-
مرا ببینی...
خوابی
روی زمین خوابید
کسی از کوچه اش رد نشد !
قطار کوکی
کودکی را زیر گرفت
کسی نفهمید !
گوسفندی
از پرچینِ شُمارش گذشت
و شعرهایِ نورس را
چَرید!
دل تنگ تو ام
مثل کودکی که
روز اول مهر می گرید
از رفتن مادرش
من نیز
از مهر، نه ،
از بی مهری می گریم
حجت اله حبیبی
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ
ﮐﻮﺩک ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﺪ ! . . .
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باش
مادر مادر امشب بار دیگر تو بیا چشم انتظارم باش
کودک بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهم
سردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد بریم باهم
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باش
مادر مادر امشب بار دیگر تو بیا و بر سر بالینم باش
کودکم بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهم
سردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد برویم باهم
کودک
قربانی اصلی طلاق و جنگ
مرورم کن!
بخوانم باز!
من خواندنی ترین کتابم...
--یک کودک.
رها فلاحی
روزگار
همبازی کودکان نشو
چشم می گذاری
لبخندی قایم می شود
\کودک درون\
بخند کودک غمگین درونم...
من رنج های زیادی پشت سر گذاشته ام
که سر پیچ همین خیابان...
در انتظار بزرگسالی تو هستند.
...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
خون را بر برف دید
چه جای گریه
کودکی که بره ها را دوست می داری؟
زمستان
سُرسُره می سازد
گوسفند از گلوی گرگ
پایین می رود
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
کتاب، کودک را بزرگ،جوان را پخته و پیر را ارجمند می کند