جمعه , ۲۰ مهر ۱۴۰۳
همه ی کودکان نیاز دارند مطمئن شوند که مهم اند، خواستنی اند و دوست داشته می شوند.نه فقط با کلمات، بلکه با نشان دادنِ عشق به آن ها، با شوقی که در صورتتان است وقتی آن ها را می بینید، با تعامل دوطرفه ی رابطه تان و با اینکه بدانند شما از بودن در کنارشان لذت می برید.📖 کتابی که آرزو می کنید والدینتان خوانده بودندنوشته ی فلیپاپریترجمه ی سوما فتحی...
ایزومی شیکیبو:به راحتی میتوان بیزار شد ، از این هستی ملال آور؛اما چگونه میتوان از آن دل کند!؟ وقتی کودکی بر آن راه میرود....
گر سیاست طلبانبگذارند که بابا برسد نان می داد اگر از جنگ گذر می کردیمکودک از داغِ نبودیِ پدرسر صبح ؛ جایِ تحصیل و خوشی سرگردانمی شود راهی این شهر مریضچه بلوغی شود این بی پدریکودکی با حسرت کودکی از سر بی مهری مامی کُشد عاقبت این کودک و این جامعه رابلدی ؛ آرزو کردن را ؟!چه کسی میداند که تهِ واژه یِ امید کجاست؟چه مجالی دادیم به سیاست طلبان !و جهانی که به ظلم همچنان پابربجاستکاش روزی برسدکه زِ گیتی زِ محبت و زِ مهر سر...
ای دل از چه بیزاری با زخم که میسازیبا عشق که دم سازی تو کودک دلبازیاین مکتب عشقت بود غم ها همه مشقت بودبرخیز وقت تنگ است دیدار یار مرگ است...
یه جوری زندگی کن روت بشه بهاونی که تو آینه میبینی لبخند بزنی!فاطیماه نویسنده وشاعر...
هم آواز می شومبا دلْ شکسته کودکِ آه،از چشم هایت سُر می خورم- شاید-مرا ببینی......
خوابی روی زمین خوابیدکسی از کوچه اش رد نشد !قطار کوکیکودکی را زیر گرفتکسی نفهمید !گوسفندی از پرچینِ شُمارش گذشتو شعرهایِ نورس را چَرید!...
دل تنگ تو اممثل کودکی که روز اول مهر می گرید از رفتن مادرشمن نیز از مهر، نه ، از بی مهری می گریم حجت اله حبیبی...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ !ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﯽ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺸﯽ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺸﯽ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ …ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽﮐﻮﺩک ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﺪ ! . . ....
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باشمادر مادر امشب بار دیگر تو بیا چشم انتظارم باشکودک بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهمسردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد بریم باهم...
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باشمادر مادر امشب بار دیگر تو بیا و بر سر بالینم باشکودکم بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهمسردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد برویم باهم...
کودکقربانی اصلی طلاق و جنگ...
مرورم کن!بخوانم باز!من خواندنی ترین کتابم... --یک کودک. رها فلاحی...
گاهی به کودکان یکه به دنیا نیاورده ام ..می اندیشم !؟از بد روزگار ،شاید اسیر ِ جای بدتری باشند ....
کودکم رنگین کمان را حفظ کنآبی این آسمان را حفظ کنشب نخوابی های مادر را بخوابقصه این مهربان را حفظ کنروی آب ونان و بابا خط نکشدرس سخت آب ونان را حفظ کنقد کشیدی...سرو باش و خم نشوخط به خط تاریخمان را حفظ کنکودکم سرخ وسفید و سبز باشاین درفش کاویان را حفظ کنکودکم عاشق شو و در جام عشقطعم شهد و شوکران را حفظ کنبعدها از نسل من شعری بگونام این آتشفشان را حفظ کنکودک_تنهای من ...ما را ببخشمادر و بابای تنها را ببخ...
روزگار همبازی کودکان نشو چشم می گذاری لبخندی قایم می شود...
\کودک درون\بخند کودک غمگین درونم... من رنج های زیادی پشت سر گذاشته امکه سر پیچ همین خیابان...در انتظار بزرگسالی تو هستند.......بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
خون را بر برف دیدچه جای گریهکودکی که بره ها را دوست می داری؟زمستانسُرسُره می سازدگوسفند از گلوی گرگپایین می رود سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
کتاب، کودک را بزرگ،جوان را پخته و پیر را ارجمند می کند...
باید به فکر ساختن یک بادبادک بود،هنوز هم با مشتی نخ و کمی کاغذمیشود به گیس طلای خورشید رسید! کودکی که با مسلسل بازی کند، جهان را نجات نخواهد داد....
کودکی که بازی نکند کودک نیست، ولی مردی که بازی نکند کودکی که درون او زندگی می کرد را برای همیشه از دست داده و شدیدا دلش برای او تنگ خواهد شد....
کجاست آن خواب و خیال هایم؟!...کجاست آن همه ذوق رسیدن به آینده؟!...کجاست آن من بی پروا؟!...این من نیستم...کسی که در تنم زندانی کرده ام؛همان کودک نترس، با آرزوهای بزرگ و امیدی بس بی انتها نیست... این من نیستم...همانی که تنها دغدغه اش رویا پردازی بی نهایت بود... این من نیستم...همانی که در پی کشف حقایق پنهان بود...همانی که آنقدر خوش خیال بود، که نفهمید کی وارد مصیبت های ناعادلانه ی زندگانی شد...همانی که نمیدانست گر...
کودکان، برکت زندگیو سرمایه های آینده جامعه به شمار می آیند.آنان برای رشد و بالندگی خود،نیازها و در مفهوم دقیق تر حقوقی دارندکه باید به درستی به آن پرداخت.با توجه به نقش بی بدیل خانوادهدر بالندگی شخصیت کودک،پیش از همه، خانوادهو سپس جامعه بایداین حقوق را به خوبی بشناسندو خود را مکلف به پاس داشت آن بدانند.روز جهانی کودک بهانه ای برایورود به جهان کودکان استبرای ورود به این جهان بایدآگاهی های خود را فراموش کنیمو با ناآگ...
روز اول دبستان سماور نفتی را با دستهای کوچکم روشن کردم سفره صبجانه را پهن کردم ... مادرم سحر خیز بود هاج و واج با دیدن سفره صبحانه کنار درگاه اطاق نشیمن خشکش زدکم کم تمام اعضای خانواده از خواب بیدارشدند ... من کنار سماور شکل مادرم نشستم و گریه کنان برای همه چای می ریختم ... و فقط تکرار می کردم من دبستان نمی روم مادر ... صبحانه با من ظرف شستن با من ... مرا ازخودت دور نکن طاقت دوری ات را ندارم ... اول مهر بود نسیم پاییزی شروع به وزیدن کرده بود ...
ای کودکدر پستوی دلتنگیم خفته امتا که تصویرت را در ذهنم نقاشی کنملبخندها زده ام به سرنوشت تلخمو عجباء که تنها لبخند اعجازم تو هستی کودکمتو را من در آیات گلهای شقایق دیده امتو را من در اذان طلوع ستارگان دیده امفریادم خموش استزیرا آرامش توئیبدان که در افکار و رویاء و خلسه ام نشسته ایآرزو گشته ایمه و بانگ و صدا و نوا گشته ایای تار و پود فرش زرین زمینیعرش را کبریایی کنای الاههء پردیس بهشتیای فرزندای کودکم...سعید کنف...
پَر و پا قُرص ایستاده ام...سَر دوست داشتنت...کوتاه هم نمی آیم...کوتاه آمدن ...بهانه ی آدم بزرگ هاست...دلِ من ...در بازی عشقِ تو هنوز کودک استکودکی لجباز که...تا مال خودِ خودش نشویدست بردار نیست !...
دنبال نمودن حقیقت و زیبایی فعالیتی است که ما در آن اجازه پیدا می کنیم تمام طول زندگیمان کودک باقی بمانیم....
گرچه موهایم سپیدو شانه ام افتاده استکودکی دارم درونم که دبستان می رود...
این تویی کهبه هر حادثه ای جهت میدهیاین تویی که هر تلخی را شیرین میکنیاین تویی که میتوانی با نگاهی متعالی هر اتفاق ناخوشایندی را به"برکت" تبدیل کنی . . . از اعماق درونت قدرتت را احساس کن وبه آفتاب که بر روح و جسمت می تابد فرمان بده : مرا در استقامتچون فولاد محکم کن . . . در مهرورزی مرا چون حریر لطیف کن ودر اعتماد به هستیمرا چون کودکی که به مادرپناه میبرد به خدای درونم ، متکی کن . . . مهراس و ...
نام مرا بنویسیدپای تمام بیانیه هایی کهلبخند و بوسه را آزاد می خواهندپای بیانیه هایی که نمی خواهنددرختی قطع شودپرنده ای بهراسدچهارپایه ای بلغزد زیر پای کسی،پای بیانیه هایی کهمی ترسند کودکی گریه کند......
پیش از اینکه به کودکی آسیب برسانم، مچ دست خود را خواهم زد....
همیشه هراسم آن بودکه صبح از خواب بیدار شومبا هراس به من بگویندفقط تو خواب بودیبهار آمد و رفت...از خواب بیدار می شوم می پرسم بهار کجا رفت؟کسی جواب مرا نمی دهدسکوت می کنند!در پشت اتاقم باران می باردمی پرسم شاید این باران ِ بهار استکسی جواب مرا نمی دهدسکوت می کنند!پنجره را که باز می کنمباران تمام می شوددر آینه چهره ام را نگاه می کنمآرام آرام چهره ام پیر می شوداز پنجره زمین را نگاه می کنم...
دل بسته به سکه های قلک بودیم...دنبال بهانه های کوچک بودیمرویای بزرگ تر شدن خوب نبود ؛ای کاش تمام عمرکودک بودیم!....
یادمون باشه که یه کتاب، یه قلم، یه کودک و یه معلم می تونن دنیا رو عوض کنن...
دوست داشتنتدلی زنانهاحساس لطیفِ دخترانهعزمی مردانهوشیطنتی کودکانهمی خواهدمن برایِ داشتنتباید تمامِ نقش های دنیا رابلد باشممرد باشمزن باشمدختر باشمکودک باشم...️️️...
هر کودکی، هنرمندی است. مشکل اینجاست که وقتی بزرگ شد چگونه هنرمند باقی بماند....
یک کودک سه چیز میتواند به یک انسان بالغ بیاموزد : بدون دلیل شاد بودن، همیشه مشغول کاری بودن و اعلام خواستهی خویش با تمام قوا !...
گاهی دلت از سن و سالت میگیرهمیخواهی کودک باشیکودکی که به هر بهانه ایبه آغوش غمخواری پناه میبردبزرگ که باشی...باید بغض های زیادی رابی صدا دفن کنی...!....
مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده خسته ام خسته تر از آنکهبگویم چه شده...!...
این شهر به تنگ آمده بود از من و افسوسآن کودک بی حوصله دیگر خطری نیست...
کودک که بودم ، وقتى زمین مىخوردم مادرم من را مىبوسید ، تمام دردهایم از یاد مىرفت ...دیروز زمین خوردم ، دردم نیامد اما تمام بوسههاى مادرم یادم آمد ......
غافلی از دردِ من، با آنکه احوالِ مراکودکِ یکروزه داند، کورِ مادرزاد هم...
پَر و پا قُرص ایستاده ام...؛سَر دوست داشتنت...کوتاه هم نمی آیم...کوتاه آمدن ...بهانه ی آدم بزرگ هاست...دلِ من ...در بازی عشقِ تو هنوز کودک استکودکی لجباز که...تا مال خودِ خودش نشویدست بردار نیست !...
دوباره لالایی بخوان مادرکودکت سال هاستآسوده نمی خوابدبخوان مادربخوان مادر......
سازمان ملل متحد، 20 نوامبر (29 آبان) را روز جهانی کودک اعلام کرده است. مجمع عمومی سازمان ملل در چنین روزی در سال 1959 اعلامیهٔ حقوق کودک و در سال 1989 نیز کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد. با تبریک روز جهانی کودک و به امید آنکه تمام بچه های دنیا در صلح و آرامش زندگی کنند و شاد و سرحال باشند...
مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شدهخسته ام خسته تر از انکه بگویم چه شدهدر خیالات بهم ریخته ى دور و برمخیره بر هر چه شدم خاطره اى زد به سرم...
پدربزرگ سیگاربدون فیلترمی کشدپدر روزنامه های فیلتردار می خواندکودک اما مشقش را سرخط می نویسدنه یک حرف بالا نه یک حرف پایین...
نفت / زیر پایش بودکودکی که فقراستخراج می کرد...
بهترین هدیه برای کودک تربیت درست است...
دنیای کودکان، دنیای زیباییست.دنیایی رنگارنگ مثل مدادرنگی هایشان.دنیایى شاد مثل بازی هاى کودکانه شان.با این تفاوت که سپیدی دل های پاک و سبزی صداقت های بی مانندشان، منحصر به خودشان است و هیچ رنگی مثل آن نیست. .“روز جهانی کودک گرامی باد”...