پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کمی دیر آمدی ای عشق اما باز با این حالاگر چیزی از این غارت زده باقیست غارت کن...
دیر آمدی ای عشق، اما باز با این حالاگر چیزی از این غارت زده باقیست، غارت کن...
دل غارت شد به تماشای نگاهت...
نازیها تانک داشتند ، روسها توپ ؛انگلیسیها با لبخند گندم زارهایمان را درو کردند ...و تو ، از کدام کشوریکه با دستِ خالی ، مرا غارت کردی ؟!...
خوش آن زمانکه نکویان کنند غارت شهرمرا تو گیری و گویی که این اسیر من است...
بی چاره دل که غارت عشقش به باد دادای دیده خون ببار که این فتنه کار توست...