تاری بزن تاری بزن که نغمه جانانه ام کند آواره ام نموده و دیوانه ام کند با شور و حال نم نم باران ترانه را در کوچه باغ آینه بر شانه ام کند ای آشنای زمزمه های سحرگهان تاری بزن که واله و مستانه ام کند با لحظه های صحبت...
«کوچه باغ» دلم درگیر چشمان ملوست منو عقدم بکن باشم عروست بیا رد کن منو از کوچه باغت می ترسم از نوک تیز خروست ✍️ محمدی البرزی یک شنبه 17 مرداد 400