خیالت راحت جانم مهرت همچون سرنوشت به آینده من گره خورده سرنوشت آدم را مگر میشود از آینده جدا کرد ؟!
در دامن کوه آب را آلودیم/ بر بستر رود خاک مرگ افزودیم/ آینده چه تلخ داوری خواهد کرد چنگیز ترین نسل بشر ما بودیم
گفت : اگه یه ماشین زمان داشتی باهاش میرفتی گذشته یا آینده؟ دستامو دور لیوان چای سفت حلقه کرده بودم، نگاش کردم، گفتم : هیچکدوم گفت : د بگو دیگه؟ یکیشونه انتخاب کن! گفتم : اگه ماشین زمان داشتم، نه میرفتم گذشته نه می رفتم آینده. گفت : پس چیکار...
میگویند فردا بهتر خواهد شد… مگر امروز، فردای دیروز نیست؟ دیروز چه کردید؟؟