....خلاصه شدیم جماعتی ، در راهی نا بایسته وَ ... ظرفی ، ناشایسته .
به بلندایی برج باج نمی دهیم خاکستر نشینی بادوست ما را ، بس .
در حیاط شاخه های *ظهور* قد کشیده اند مادر می گوید بیا خوشه ها را له کنیم
عطر اشکم عطرِ تنهایی انسان است.
چرخ می چرخد قیجی ، نخ ، رنگها __ در دستهایت پر واز می آموزند .