گر هم گله ای هست ، دگر حوصله ای نیست...
مثل ابرای زمستون دلم از گریه پره شیشه ی نازک دل منتظر تلنگر...
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود یاد تو هر جا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه تو برام خورشید...
چشم من! بیا منو یاری بکن گونههام خشکیده شد، کاری بکن! غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟ کاری از ما نمیاد، زاری بکن!