جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
با اجازه ی محیط زیستدریا دریا دکل می کاریمماهی ها به جهنم !کندوها پر از قیر شده اندزنبورهای کارگر به عسلویه رفته اندتا پشت بام ملکه را آسفالت کنندچه سعادتی !داریوش به پارس می نازیدما به پارس جنوبی !...
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش...
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینمهر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینمیادمه چشمای تو پر درد و غصه بودقصهی غربت تو قد صد تا قصه بودیاد تو هر جا که هستم با منهداره عمر منو آتیش میزنهتو برام خورشید بودی توی این دنیای سردگونههای خیسمو دستای تو پاک میکردحالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوبچرا بیصدا شده لب قصههای خوبمن که باور ندارم اون همه خاطره مردعاشق آسمونا پشت یک پنجره مردآسمون سنگی شده خدا انگار خوابی...
چشم من! بیا منو یاری بکن گونههام خشکیده شد، کاری بکن! غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟ کاری از ما نمیاد، زاری بکن!...
پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه روبه رو روبه رو قتلگاه آدمه روح جنگل سیاه با دست شاخه هاش دارهروحمو از من میگیرهتا یه لحظه میمونم جغدا تو گوش هم میگنپلنگ زخمی میمیرهراه رفتن دیگه نیست حجله ی پوسیدن منجنگل تیره قلب ماه سر به زیر به دام شاخه ها اسیر غروبشو من میبینم ترس رفتن تو تنم وحشت موندن تو دلمخواب برگشتن میبینم هر قدم به هر قدم لحظه به لحظه سایه ی دشمن میبینم...
مرا به خانهام ببرکه عشق در میانه نیستمرا به خانهام ببراگرچه خانه ، خانه نیست ......
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم؟ چرا به من شک میکنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو، آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون، بغض نمیکنم ببین دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو، آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون...
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم؟ چرا به من شک میکنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو، آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون، بغض نمیکنم ببین...
ضیافت های عاشق راخوشا بخشش ، خوشا ایثارخوشا پیدا شدن در عشقبرای گم شدن در یارچه دریایی میان ماستخوشا دیدار ما در خوابچه امیدی به این ساحلخوشا فریاد زیر آبخوشا عشق وخوشا خون جگر خوردنخوشا مردنخوشا از عاشقی مردناگر خوابم اگر بیداراگر مستم اگر هوشیارمرا یارای بودن نیستتو یاری کن مرا ای یارتو ای خاتون خواب منمن تن خسته را دریاب......
شب آشیان شبزده، چکاوک شکستهپر رسیدهام به ناکجا، مرا به خانهام ببر کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن از آن تبار خودشکن تو ماندهای و بغض من...
دستش و تکیه داده بود به گاز و بهمن میکشید، صدای النگوهاش با پوک های سیگار میپیچید تو آشپزخونه،تو تابه کباب لقمه های ظهر روی نون با جعفری و کره گرم میشدن، هنوز هوا گرم بود، صدای پنکه از سالن خونه میاومد تو آشپزخونه ، من سیر له میکردم که بریزیم لای پلو، ثریا تو اتاق دراز کشیده بود .از پنجره نور ماشینها که رد میشدن پیدا بود، موبایل رو کانتر بود و یه سلکشنی پلی شده بود که توش ، همه چی بود، گوگوش و ابی و داریوش، یهو یه جز که معلوم نبود اون وس...