با اجازه ی محیط زیست دریا دریا دکل می کاریم ماهی ها به جهنم ! کندوها پر از قیر شده اند زنبورهای کارگر به عسلویه رفته اند تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند چه سعادتی ! داریوش به پارس می نازید ما به پارس جنوبی !
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود یاد تو هر جا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه تو برام خورشید...
چشم من! بیا منو یاری بکن گونههام خشکیده شد، کاری بکن! غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟ کاری از ما نمیاد، زاری بکن!
پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه روبه رو روبه رو قتلگاه آدمه روح جنگل سیاه با دست شاخه هاش داره روحمو از من میگیره تا یه لحظه میمونم جغدا تو گوش هم میگن پلنگ زخمی میمیره راه رفتن دیگه نیست حجله ی پوسیدن من جنگل تیره قلب ماه سر...
مرا به خانهام ببر که عشق در میانه نیست مرا به خانهام ببر اگرچه خانه ، خانه نیست ...
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم؟ چرا به من شک میکنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو،...
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش ، خوشا ایثار خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن در یار چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن...
شب آشیان شبزده، چکاوک شکستهپر رسیدهام به ناکجا، مرا به خانهام ببر کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن از آن تبار خودشکن تو ماندهای و بغض من
دستش و تکیه داده بود به گاز و بهمن میکشید، صدای النگوهاش با پوک های سیگار میپیچید تو آشپزخونه،تو تابه کباب لقمه های ظهر روی نون با جعفری و کره گرم میشدن، هنوز هوا گرم بود، صدای پنکه از سالن خونه میاومد تو آشپزخونه ، من سیر له میکردم که...