پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گر هم گله ای هست ، دگر حوصله ای نیست......
چرا تو تمام قصه حس رفتن داری؟تو که همه عاشقانه هاتو از من داری؟...
کجا باید برم یک دنیا خاطرت منو یادم نیاره محال مثل من کسی تو این حال بد طاقت بیاره...
داری دل میکنی دل میزنی تو کم کممن بهت حق میدم ومن حالتو میفهممنبض احساستو میگیرم وحالت خوش نیستاین دفعه نیت من خیره تو فالت خوش نیست داری دل میکنی دل میزنی تو کم کم من بهت حق میدم و من حالتو میفهممخودم کردم که لعنت بر خودم باد!!!...
یه کاری با دلم کردیبه من برگشته احساسمتو آغوش تو که باشمکسی رو من نمیشناسم..تمام حال خوبم روبه چشمای تو مدیونمیه جوری عاشقم کردیکه از دنیا گریزونم ....