پیروزیِ عشق نصیب تو باد!
چشمانِ تو شبچراغِ تاریکِ من است
ا ى یار، نگاه تو سپیده دمى دیگر است
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !
نقش رویایی رخسار تو میجویم باز
چه بی تابانه می خواهمت
آغوشت؛ اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن......
گستاخی خیالم را ببخش که حتی لحظه ای یادت را رها نمیکند
راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند... بی هنگام ناپدید میشوند!
ای عشق ای عشق! رنگ آشنایت پیدا نیست...
کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم …...