هزار بار سند مکتوب دادمت که گفتن را عقیمم باز دو فرشته مقرب چشمان منتظرت را فرستاده ای که اقرأ؟ هیچ ،میدانی بامن چه میکنی؟ مرا معجزت فقط تویی واین لبها تنها نمایندگان بوسه اند انهم عمیق و طولانی تا با تو بگویند قصه خموشی را