تو نیستی و تمام دلتنگی هایم از ظرف آرزوهایم سرریز می شود تا آغوشم را پر کنند از درد تو نیستی و همه ی ابرهای دنیا از چشمانم غزل وار چکه می کنند تا اندوهبار به اسم شاعر آوازم دهند که من مریض از تو نوشتنم