شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
احساس را باید پانچ کنی!بگذاری لای پوشه...گیره را محکم بزنی...مبادا باز هوایی شودمبادا باز برود به دست بادبی افتد زیر پای رهگذری!احساست را بگذار لای پوشهبایگانی کن...بگذار تا ابد لای دیگر پرونده های مختومهخاک بخورد!...
پنجشنبه همین است...!مطالعه شود حکایت دلتنگیکه بایگانی شده بود پیش تر...
نادیده ات میگیرم!درست مثل خودت...فکر کردى وقتى رفتى التماس بودنت را میکنم؟یا بند بند احساسم را در چمدانت مى پیچم و راهىِ بى وفایى هایت میکنم؟سخت در اشتباهى!حتى در بایگانىِ ذهنم هم دیگر جایى نخواهى داشت ...!چه خوب است که من بلدم دیگر دوستت نداشته باشم...منى که روزى براى تو مى مردم!...