شفاف م بی لکه دیده نمی شوم
بی تو انم!
پلکهایم دیگز باز نمی شوند سنگین است گامهای رفتنت!
میجنگی ؟ که اسیر توست.. صلح
قطار رفت، و این ریل سالهاست.. پیراهن به آتش می کشد.
تابوت می سپارد به خاک درخت آرزویش را