متن پیراهن
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پیراهن
دنیا نفس دارد هنوز
در نقشهیِ پیراهنم
باید کمی نازک شوی
باید برقصی در تنم
سبابه ام را بر شیشه
جایِ بینیِ سرخِ کودکی ام
می گذارم
تو
قد کشیده بودی
همانطور که غم هایم
نه!
دست بر نمی دارم
نمی توانم بردارم!
بر می دارم پنجره را
و پُر می کنم با آن
چهارخانه های خالیِ پیراهنم
شاید اینگونه
به هم بیاییم...
«آرمان پرناک»
یک قدم تا اذانِ گلدسته ها
وقتی خوابِ عطرِ تنت دیدم
دانستم
پیراهنی، شهید خواهد شد
«آرمان پرناک»
یک قدم تا اذانِ گلدسته ها
وقتی
خوابِ عطرِ تنت دیدم
دانستم
پیراهنی، شهید خواهد شد ...
«آرمان پرناک»
دلم فهمیده بود آن شب که دیگر بر نمیگردی
از آن عطر غم انگیزی که بر پیراهنت داری
اعظم کلیابی
و ناگهان در نبودن ها
هیچ تسلایی نمى بینی
نه پیراهنى فراموش شده، آویخته در کمد
نه یک کتابِ نیمه باز، کنار تخت
نه آن چمدان کهنه زیر پله ها
نه چروک پرده ای
نه قلم و دفترى افتاده زیر مبل سبز
نه بوى عطری
نه خطی
نه شعری
نه...
نازنینم!
پیراهنی که تو به تن می پوشی،
لباس روح من است!
در بهشت هم،
همان پیراهن را به تن خواهیم کرد من و تو...
شعر: برهان برزنجی
ترجمه: زانا کوردستانی
گلِ پیراهنت را دوست دارم؛
لب و، عطر تنت را دوست دارم؛
در اوج لحظه های گرم احساس،
تب بوسیدنت را دوست دارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
از بین این همه پیراهن و لباس
تو را پوشیدم.
بگو حالا که پیراهنی
چگونه زخم ها را پنهان میکنی
برایم بگو
از فلسفه ی اندامت
از چرایی آنها
بگو کدامیک از آنها
جیب این پیراهن اند
که زندگی یک مرد را درون او جا شوم
و بگو کدام یک...
شاد باش و رقصان زندگی کن
تا گل های پیراهنت خاطره ای باشد برای پروانه ها ، و تعریف کنند برای شکوفه های پژمرده ی دشت ها...
شاد و رقصان باش...
تا حریر نرم و نازک دامنت
با دست های زبرِ روزگار ، نخ کش نشود...
بهزادغدیری
می تکاند در باد
پیراهن گلدارش را
بی بهار