چشمان آبی تو دریای زندگی من ست همراه با عشق
حرف بزن... صدایت را ببوسم !
عشق همان لحظه دیدار توست
دلِ خودم است می خواهد دوستت داشته باشد
دلم را نگاه گرم تو دیوانه می کند
جُز تو کسی نیست آرامِشِ جانَم
تو نوبرانه ی تمام فصلهایی..
بی تو هیچ میشود، تمامِ من !
جهانِ بی تو نقطه یِ پایانِ من است!
تو را به هیچ اتفاق بهتری نخواهم داد...
لبخندت مرا جان میدهد... تصمیم؛ با تو
من؛ تو را با جان و قلبم دوست دارم
قد ڪشیدن به قصد بوسیدنت را عاشقم ...
چشم هایِ تو دلِ مرا گرم می کند!
همه چیز تمام می شود! جز خیالِ تو
تو! برایِ اثبات خدا بسی
دنیا به هم ریخته! موهایَ ت را شانه کُن
نرم نرمک میرسد اینک خزان خوش به حال عاشقان
ای من به فدای اون همه ناز نگاهت دلبر
طلوع آفتاب در نیمه شبان؛ چشم هایت
نیمه شب ِ گیسوانت کنار می رود؛ ماه ِ تمام
دوست داشتن تو فتوایِ دل است
آفتابگردان شدن چه زیباست آفتابی که تو باشی
تو را به جای تمام ارزو هایم دوست میدارم !