بیو فیروزه ای
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو فیروزه ای
من در ثانیه های کشدار
و ساعت های لجباز
و عقربه های نیش دار
در انتظار نیامدنت
زنگ می زنم🕛
فیروزه سمیعی
💠💠💠💠💠💠💠💠
شمع و پروانه کشیدم بر دفتر خویش
شمع فروزان درخشید و بال پروانه خلید
دود از دفتر دل برخواست به عشق
زود باز آی رخ شمع و نقش پروانه بکش
فیروزه سمیعی
یکی گفت : عه درخته!
اون یکی گفت : آره خرمالوعه!
گفت : یه درخت خرمالو داشتیم؛ تو باغچه
قشنگ بود،
شاخه اش شکست و خشک شد.
اون یکی گفت : چه خوب که دوباره جونه زده ،
یکی گفت : چون ریشه داشته، بهار که اومده ؛ خودش سبز...
اینقدر به ساز این اون نرقص
یه بارم شده ، به ساز دل خودت برقص
راز دل سرگشته را گفتم
رفتی نپرسیدی غم دل را
فیروزه سمیعی
به آینه چنان بنگر،
ره بی نشان باز خواهی یافت
به دیده چنان بین که نادیده باز خواهی دید
فیروزه سمیعی
وقتی تو را دیدم
از چشمانم دو ستاره
و از سینه ام
گنجشکی پر کشید و رفت
حال بى تو
باز است در قفس
با این همه نمى پرد
پرنده ی خیال تو
فیروزه سمیعی
از چشمانت بپرس
چند بهار
پرستو
در پستوی نگاهم
لانه کرد و
به هوای آسمان ابری تو پرواز
سیب سرخ
چرا به لبانم
رشک می ورزد
و
رنگ های نارنجی و زرد, شرابی
چرا این قدر به من می آیند
آری
زمستان با من شکل
بهشت بود
که خدا
از...
انقدری که تو مجازی زندگی کردم
تو واقعی زندگی نکردم