پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک روز می آیی تو هم مثل ثریا در پیری یک شهریار قد خمیده...
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولیبار پیری شکند پشت شکیبائی را...
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبودنوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود...
پیری وجوانی پی هم چون شب وروزندماشب شدو روز آمدو بیدارنگشتیم...
طی نگشته روزگارکودکی پیری رسیداز کتاب عمرما فصل شباب افتاده است...
سر پیری اگر معرکه گیری هم باشد من تورا باز تورا باز تورا میخواهم.....
مهم نیست تو پیری چه شکلی میشیمهم اینه که با کی پیر بشی......
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که“ای کاش”تکیه کلام پیریت نشود...