ای که جام غـزل چـشـم تـو بـی مانـند است دل بی تاب من امـشب به غمـت در بنداست پـر تـنـــهــایـی و آشـــوب نــگـاهــم بــی تـو که ز هجـران تو ایـن فاصله چون الوند است ز تـو گـر دور شــوم هــمـدم جـان، بر دل من گـر بیافـتـد به سـحر شـعله، رضـایـتمند...