بگو که تو را کم می آورم
بیشتر از آنچه که هستی در رویاهایم
درحسرت آرزوهایم بی پروا قدم بر میدارم
بی گمان از لحظه ها عبور میکنم
درشهرآرزوهایم پاسبان میشوم
مبادا سخنی ناشایست حرکتی ناپسند
دور ازشان نشانه های آدمیتم
حضوریابد
خط بطلانم مرزیست برتمامی خواسته های ناخواسته ام...