حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست آه از این درد که جز مرگ مَنَش درمان نیست...
سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است فرخنده آن امید که حرمان نمی شود..
بیش ازاین نتوان حریف دا غ حرمان زیستن یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
رنج دنیا،فکر عقبا، داغ حرمان ، درد دل یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد